سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















بهانه ی بهار

امروز بهار کوچولوی ما نه ماهش تموم شد. این روزها روزهای مهمیه براش چون تازه داره دو تا دندون کوچولو در میاره و سعی می‌کنه چاردست‌وپا بره.

دختر کوچولوی ما اصلا عجله نداره چون می‌دونه هیچ‌جا خبری نیست.

 


نوشته شده در دوشنبه 92/11/21ساعت 2:33 عصر توسط بهار| نظرات ( ) |

بهار کوچولو هر وقت می‌خواد منو بیدار کنه، موهامو می‌کشه. خیلی هم حق به جانبه.

اصلا بقلش احساس امنیت نمی‌کنم

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/11/16ساعت 2:50 عصر توسط بهار| نظرات ( ) |

بهار کوچولوی ما این روزها خیلی بهونه می‌گیره، می‌خواد چاردست‌وپا بره ولی نمی‌تونه.

 همه مراحل زندگی همین طوریه، برای رفتن به مرحله بعد باید به یه بلوغی برسی از لحاظ ذهنی، طلب مرحله بعد رو بکنی و بعد توانایی فیزیکی اون مرحله رو به دست بیاری.

شاید یکی از دلایلی که می‌گن دعا کنین هم همین باشه، دعا بلوغ فکری میاره.

اللهم عجل لولیک الفرج


نوشته شده در یکشنبه 92/11/13ساعت 2:55 عصر توسط بهار| نظرات ( ) |

بعضی اوقات آدم خودشم نمی‌دونه چشه؟ همینطوری دلش بهونه می‌گیره.

این بهار ما هم شاید گاهی خودشم ندونه چشه و بهونه بگیره. من همش فکر می‌کنم گشنشه، باباش فکر می‌کنه، دلش درد می‌کنه.


نوشته شده در شنبه 92/11/12ساعت 3:57 عصر توسط بهار| نظرات ( ) |

به باباش می گم ببر بخوابونش.

می‌رن تو اتاق بعد یه ربعی صداش میاد می‌گه: این هنوز جون داره.

آخه می‌دونید که باطری بچه‌ها یه دفعه تموم می‌شه، از این باطری بی‌خودی‌ها نیست که اول ضعیف بشه بعد تموم بشه.


نوشته شده در چهارشنبه 92/11/9ساعت 3:6 صبح توسط بهار| نظرات ( ) |

   1   2      >