سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















بهانه ی بهار

خوابوندن بجه‌ها قصه‌ایه برا خودش. وقتی ازم می‌پرسن تو خونه با این کوچولوی نازت چه می‌کنی؟ می‌گم سعی می‌کنم بخوابونمش تا به کارام برسم. کار خونه هم مثل کار معدنه تموم نمی‌شه.

بگذریم. بهار کوچولوی ما عادت داره رو پا بخوابه.آخر هفته بهار رو گذاشتم پیش خالش. بنده خدا چند ساعت بهار رو روپاش خوابونده بود که یه وقت بلند نشه. وقتی گله کردم از بد خوابیدن بهار. گفت اشکال نداره بزار همش رو پات باشه. نهایت بعد دوسال می‌ری زانوت رو عوض می‌کنی


نوشته شده در چهارشنبه 92/11/9ساعت 2:37 صبح توسط بهار| نظرات ( ) |

بهار کوچولوی ما الان نه ماهشه. خیلی با مزه شده. دیروز باباش که از سر کار اومد به شوخی شکایتش رو کردم، سرم داد می‌کشید: اِه...اَه

بعد لحنم رو عوض کردم و مهربون تعریفش رو کردم: نه دختر خوبیه، همدم مامانشه....

آروم شد.  بچه‌ها خیلی می‌فهمن


نوشته شده در چهارشنبه 92/11/9ساعت 1:8 صبح توسط بهار| نظرات ( ) |

به نامش، به یادش، برایش

آدم برای خیلی چیزها می‌تونه یه نقطه شروع پیدا کنه. نقطه شروع می تونه یه نگاه یا یه سلام یا حتی باز کردن یه پنجره تو فضای مجازی باشه ولی برای خیلی چیزها نقطه شروعی پیدا نمی‌کنیم، مثلا همین بهار. از قواعد ذهنی ما اینه که منتظر بهار باشیم و خودمون رو برای اومدنش آماده کنیم. حالا من نمی‌دونم وقتی حضرت آدم پا به زمین گذاشت چه فصلی بود. شاید همه این انتظارها و آماده شدن‌های هر سال تمرینی باشه برا اومدن بهار واقعی.

بهار سال پیش ما منتظر یه کوچولوی تو راهی هم بودیم که خدا رو شکر به سلامت از راه رسید و ما به بهانه بهار واقعی اسمش رو گذاشتیم بهار.

و الان هم یه پنجره به بهانه بهار باز کردم به نام بهانه بهار. فقط می خوام بنویسم اول برای دلم و بعد برای کسایی که حوصله‌اش رو دارن که بشنون  

 


نوشته شده در دوشنبه 92/11/7ساعت 5:52 عصر توسط بهار| نظرات ( ) |

<      1   2