بهانه ی بهار
اونایی که میان وسط دعوا دو طرف رو از هم جدا کنن، بیشتر از همه کتک میخورن، بازم خدا خیرشون بده، مردن. ولی یه سریا نامردن، دعوا که شد یه چاقو هم میزارن دم دست کسایی که دارن دعوا میکنن. تو قضیه غیبتم بعضیا آتیش بیار معرکهاند، خودشون چیزی نمیگن مستقیم ولی با یه تعریف بیمورد، یه سوال قرض دار، با یه همدردی مرض دار چاقو رو تیزتر میکنن. چاقویی که تیز میشه تا راحتتر گوشت تن برادر مرده رو بکنه. چقدر سخته آدم این عکسای سربدینهای اخیر سوریه رو که میبینه، تصور کنه خودش داره این کار رو میکنه و بعد هم میشینه و گوشت تن اون رو میخوره. خیلی کارای خدا جالبه، همیشه لزوما نمیتونی از اون حسابی که پول ریختی توش برداشت کنی، باید بری از یه حساب دیگه برداشت کنی. مثالش همین نیکی به پدر و مادره، حدیث داریم که اگه میخوای بچههات بهت نیکی کنن، به پدر و مادر خودت نیکی کن. من خیلی مصداق پیدا کردم برای این حدیث تو دور و برم. سرمایه بعضی آدمها پولشونه، سرمایه بعضیها آبروشونه، سرمایه بعضیها بچههاشونه، سرمایه بعضیها عبادتشونه، سرمایه بعضیها... سرمایه من چیه؟ نکنه تو انباری که سرمایم رو گذاشتم موش افتاده باشه. مامانم میگه داداشت ماشینش خراب بوده اینقدر خرجش کرده، بابات اینقدر جریمه داده، برین خدا شکر کنین ماشین ندارین. میگم مامان جون چرا اون موقع که با ماشین میرین شمال و جنوب رو نمیاین تعریف کنین.